مهرورزى، پایه فعالیتهاى اجتماعى |
»...ما یک خانواده بزرگیم. یک ملتیم. ما با بعضى از این مدعیان فرق مى کنیم که از این طرف و آن طرف دنیا یک عده دور هم جمع شده اند، بومیها را یا کشته اند یا اسیر کرده اند یا مغلوب کرده اند و چیزى درست کرده اند و اسمش را کشور گذاشته اند. ما فرق مى کنیم. ما یک ملتیم؛ یعنى همه وجودمان در هم تنیده است. دین، آیین، رسوم، شادى، غم و اهدافمان، همه اش به هم گره خورده است. ما یک تن واحدیم و یک ملتیم و طبیعى است که باید همدیگر را دوست داشته باشیم. اصلاً این عشق به یکدیگر پایه هر نوع فعالیت اجتماعى است. اگر ما به بقیه علاقه نداشته باشیم و عشقى وجود نداشته باشد، براى چه باید الان بیایید اینجا بنشینند. براى چه؟ به قول آقاى شکریه چرا باید افتخارى بیاییم وقت، جان و مالمان را بگذاریم؟ براى اینکه همدیگر را دوست داریم. باید دوست داشته باشیم. فضاى جامعه ما باید به گونه اى باشد که همه همدیگر را دوست داشته باشیم. اگر همه همدیگر را دوست داشته باشیم، دیگر بسیارى از بدبینیها، اجحافها و ظلمها از بین مى رود. آدم به کسى که دوست دارد دیگر نمى کند. اینکه مى بینید بعضیها تلاش مى کنند زمین را به آسمان بدوزند، بالاخره با کلکى چیزى را به جیب خودشان بیاورند، اگر یک لحظه فکر کنند این چیزى را که مى آورند، مال بقیه است، بقیه را هم او دوست دارد، با پارتى بازى و کلک در یک جایى مى خواهد یک چیزى را ببرد، و به سمت خودش ببرد، حتماً این کار را نمى کند. پایه اش این است که ما همه همدیگر را دوست داشته باشیم. |
نظرات دیگران: به پیغام تو خواهم گفت پاسخ فلک گر فرصتی دادی به دستم